Examine This Report on داستان های واقعی

Examine This Report on داستان های واقعی

Blog Article

در داستان واقعی ارواح درحالی‌که رویارویی خانم هیستر با روح دخترش به طور طبیعی مورد اعتراض بسیاری از افراد قرار گرفته، چند چیز واضح است:

مولی با انگیزه تمام تلاش خودشو کرد و چند هفته بعد، کارنامش از مدرسه اومد.

نهرها در محوطه مسافرخانه باید در اطراف محل کلیسا تغییر مسیر می‌دادند و بسیاری معتقدند این انحراف آب تا حدی مسئول قرار گرفتن این منطقه در معرض انرژی تاریک است.
راستان نامه
میگفت کـه کارهای بچه‌هارو انجام میدم‌ و میرم خودم تنهایی، مثل دورانِ بچگی و نوجوانی … چندین ساله این قانون رو دارم، هم خودم و هم همسرم!

 وقتی به خونه رسیدن، مولی بلافاصله با عجله وارد اتاق نشیمن شد. دختر از هدیه‌اش خیلی خوشحال بود و بقیه روز رو در حالی که مادرش تلویزیون تماشا می کرد با دلقک بازی کرد.

بعد از چند جلسه مشاوره با این خانم متوجه شدم که او به دليل وابستگی به پدر و کمرنگ شدن حضور عاطفی او در زندگی‌اش به طور ناخودآگاه به دنبال مردی است که بتواند همچون یک پدر به او تکیه کند. او همسرش را در جایگاه پدر قرار می‌داد و همین عامل باعث شده ‌بود که بعد از مدتی با خود دچار تضادهایی شود و نتواند رابطه‌ گرمي را با همسرش برقرار کند و حتی در رابطه زناشویی هم چار مشکل شده بود.

داستان واقعی ارواح این خانه بعدا گزارش شد. در سال ۱۹۶۵، این عمارت به‌عنوان یک موزه (مرکز فعالیت‌های ماوراء الطبیعه) به روی عموم باز شد. میهمانان از حضور ارواح (احتمالاً از مستاجران سابق آن) خبر داده‌اند.

”پیرمرد کـه تازه وارد ۱۱۳ سالگیش شده بود، عصا زنان و سرفه کنان وارد اتاق دکتر شد.

هامفریس همچنین ادعا می‌کند که شواهدی از قربانی‌کردن آیینی و شیطان‌پرستی در زیر پلکان پیدا کرده است؛ جایی که گزارش شده، او در آنجا استخوان‌های کودکان را که با خنجر سوراخ شده‌اند، دیده است.

معروف‌تر از همه این مورد بود که استیون کینگ، نویسنده ژانر ترسناک، پس از یک شب وحشتناک در اتاق ۲۱۷ در اواسط دهه ۱۹۷۰، تشویق شد تا اساس فیلم نهایی کوبریک را بنویسد.

اگه راستش رو بخوای “بیشتر” از مادرم برای خودم خوشحالم کـه از این «فرصت و شانس»

البته، این نظریه، صرفا آخرین مورد در مجموعه‌ای از تئوری‌ها است. شاید در ماجرای این داستان ارواح واقعی، هیولاهای دریایی مقصر باشند.

وقتی دختر بچه با عروسک بازی می کرد، براش سوال شد که چرا این عروسک سه انگشت خودشو بالا نگه داشته.

قتل‌های هولناک آمیتیویل در سال ۱۹۷۴، به‌عنوان یکی از پریشان‌کننده‌ترین داستان‌های ترسناک آمریکا در قرن بیستم تثبیت شده‌اند.